کد مطلب:28561 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

نسَب عمرو بن عاص












2343.ربیع الأبرار: نابغه (مادر عمرو بن عاص)، كنیز مردی از قبیله عَنزه بود. وی به اسارت گرفته شد و او را عبد اللَّه بن جَدعان خرید و در این دوران، بدكاره بود. سپس از بردگی آزاد شد و ابو لهب، اُمیة بن خلف، هشام بن مغیره، ابو سفیان بن حرب و عاص بن وائل در یك دوره كه از حیض پاك بود، با او زنا كردند و عمرو را به دنیا آورد. هر یك از این مردان، مدّعی فرزندی عمرو شدند. مادرش (نابغه) را به داوری گرفتند و او گفت: «این، فرزند عاص بن وائل است»؛ زیرا عاص به وی نفقه می داد و گفته اند كه به ابو سفیان بن حرب، شبیه تر بود و در این باره، ابو سفیان بن حارث بن عبد المطّلب سروده است:

پدر تو، بدون شك، ابو سفیان بود

و برای ما نشانه هایی از شكل و شمایل او در تو آشكار گشت.[1].

2344.العقد الفرید- به نقل از عبد اللَّه بن سلیمان مدنی و ابو بكر هُذَلی-: اَروی دختر حارث بن عبد المطّلب نزد معاویه رفت.او پیر زنی كهن سال بود.معاویه چون او را دید، گفت: آفرین بر تو و خوش آمدی، ای عمّه! پس از ما چگونه بودی؟

گفت: ای برادر زاده! دست نعمت دهنده را ناسپاسی نمودی و نسبت به پسر عمویت رفتار بدی كردی و خود را به نامی كه شایسته اش نبودی، نامیدی و چیزی را كه حقّ تو نبود، ستاندی، بی آن كه تو و پدرانت سختی كشیده باشید و بی آن كه در اسلام، دارای سابقه ای باشید، پس از آن كه به پیامبر خدا كفر ورزیدید.

آن گاه، عمرو بن عاص به اروی گفت: بس كن، ای پیرزنِ گم راه! سخنت را كوتاه كن كه عقل از سرت پریده است.تو زنی و گواهی تو به تنهایی كافی نیست.

اروی به وی گفت: و تو، ای پسر نابغه! سخن می گویی با آن كه مادرت مشهورترینْ زنِ آوازه خوان مكّه بود و از همه بیشتر مزد [ فاحشگی] می گرفت. پنج نفر از قریش، تو را به فرزندی خواندند، تا آن كه از مادرت سؤال شد. گفت: تمام آنان با من نزدیكی كردند.بنگرید كدام یك از آنها به این، شبیه تر است و همان را پدر این فرزند بدانید. شباهت عاص بن وائل به تو بیشتر بود و تو را به او منسوب كردند.[2].

2345.بلاغات النساء- به نقل از اَنَس بن مالك-: عمروبن عاص به اَروی دختر حارث گفت: ای پیرزنِ گم راه! سخنت را كوتاه كن و چشمت را فرو بند.

اروی گفت: تو دیگر كیستی، ای بی مادر؟

گفت: عمرو بن عاص.

اروی گفت: ای فرزند نابغه زناكار! تو با من سخن می گویی؟! تو دیگر با آن عیب هایی كه داری، ساكت باش و به وضع خودت بنگر.به خدا سوگند، تو از قریش نیستی.نه در خردمندی از نژاد آنهایی و نه در بزرگواری در مقام آنها. تو را شش نفر از قریشیان به نام خود خواندند و هریك ادّعا می كردند كه پدر تواند. به درستی كه مادر تو را در ایّام مِنا در مكّه با غلامان زناكار دیده ام.به آنان اقتدا كن كه به همان ها شبیه تری.[3].

2346.شرح نهج البلاغة- به نقل از ابو عبیده مَعمَر بن مُثَنّی (در كتاب الأنساب)-: در روز ولادت عمرو، دو نفر درباره او نزاع كردند: یكی ابو سفیان بن حرب و دیگری عاص بن وائل. گفته شد: مادرش داوری كند. مادرش گفت: او فرزند عاص بن وائل است.

ابو سفیان گفت: بدانید كه من تردید ندارم كه نطفه او را من در زهدان مادرش نهاده ام؛ ولی این زن، همه را بجز عاص، انكار كرد. به مادرش گفته شد: نسب ابو سفیان كه برتر است. گفت: ولی عاص بن وائل، خوب خرج می كند و ابو سفیان، بخیل و چشمْ تنگ است.

.









    1. ربیع الأبرار: 548/3.
    2. العقد الفرید: 346/1.
    3. بلاغات النساء: 43.